عشق_ناخواسته

پارت2


بادم خالی شد نکنه محمدو نبینم 

زیر لب شروع کردم به دعا خوندن 

چمدونارو اماده کردیمو با پیکان بابا راهیه شهرستان ابرکوه کوه شدیم 

تو جاده همش توفکرو خیال بودم خبری از محمد نداشتم نمیدونستم االن برگشته یانه تو 

دانشگاه یزد یه سال بود دانشجو بود 

از دانشگاهش زود زود زنگ میزد خونمون 

چن باری خودم باش حرف زدم ولی فق سالم و ممنون و سالم دارن خدمتت همینام به زور 

از دهنم خارج میشد 

خوشحال میشدم و تا دو روز تو دلم هلهله برپا بود ولی بعد گفتم حنا اون بخاطر تو ز نگ 

نمیزنه چون خونه باباش تلفن ندارن زنگ میزنه اینجا که یکم دلش باز بشه دیگه وقتی 

زنگ میزد ناراحت میشدم دوست داشتم بهم توجه کنه حتی چن باری خیال کردم یه روز به 

مامانم بگه زن عمو گوشی رو بده حنا ولی ذهی خیال باطل 

قلب بی قرارم باز بی قرارتر شده بود 

انقد تو فکر غرق بودم نفهمیدم کی رسیدیم وقتی بابا ماشینو نگه داشت به خودم اومدم 

از ماشین پیاده شدیم و زنگ در خونه عمه ساره رو زدیم 

واسم عجیب بود که چرا اومدیم اینجا مگه قرار نبود بریم خونه خانم بزرگ ولی حال نداشتم 

از بابا بپرسم 

اقا فرید شوهر عمه ساره درو باز کرد وقتی مارو دید گفت 

_به به جناب سعید خان گل از این طرفا یادی از ما کردی 

_شرمنده فرید جان والله کارا زیاده وقت نمیکنیم 

_انشالله که همیشه کار زیاد باشه و رونق داشته باشه برفرمایید تو بفرمایید 

با مامانو منم سالم احوالپرسی کرد

عمه ساره که صدامونو شنیده بود سراسیمه اومد تو حیاط 

_الهی قربونت برم داداش اومدین 

بابام عمه رو تو اغوش گرفتو 

_اره خواهرم اومدم حالت چطوره 

_خوبم داداش شمارو دیدم بهتر شدم 

با مامانم روبوسی کردو رو کرد به من 

_الهی عمه قربونت بره نگا تورو خدا یه خانم شده 

اومد جلو و تند تو اغوشم گرفت منم با عشق تو اغوشش فرورفتم 

رفتیم تو خونه اقا فرید گفت 

_خیلی خیلی خوش اومدین قدم رنجه فرمودین 

_ممنون فرید جان 

سرمو زیر انداخته بودنو شنونده بودم البته گوشام میشنید ولی مغزو قلبم همکار ی با گوشم 

نداشتن و به پادشاهشون فکر میکردن 

تو فکر دیدنش بودم بابا گفت که دوروز میمونیم اگه االن اینجاییم حتما فردام میریم خونه 

خانم بزرگ،پس نمیرسیم بریم خونه عمو شهاب 

خدا ازت میخوام حتی یه گذری هم که شده از دور ببینمش. 

باصدایه عمه به خودم اومدم 

_خب توبگو عمه جون درسات چطوره خوب پیش میره 

_ممنون عمه جون بله شکر خدا میتونم از پسش بربیام 

_داداش چن روز میمونید 

_یکی دوروز 


منتظر پارت های جذاب و رمانتیک  عشق ناخواسته  باشید 💋❤️